بررسي شبهات

برخي از علماي اهل سنّت در صدد توجيه ديگري براي آيه برآمده‏اند تا ربطي به مسأله غدير نداشته و از مؤيّدات ولايت اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب‏عليه السلام به حساب نيايد. اينک اين توجيهات را مورد بررسي قرار مي‏دهيم:

 >نزول آيه در مورد محافظت پيامبر در مدينه

>نزول آيه در مورد حراست در مکه

>نزول آيه در جنگ با بني انمار

>نزول آيه درباره رجم و قصاص

>نزول آيه درباره مکر يهود

 

نزول آيه در مورد محافظت پيامبر در مدينه

اهل سنّت بر اساس برخي از روايات مي‏گويند: پيش از نزول اين آيه از پيامبرصلي الله عليه وآله محافظت مي‏شد ولي پس از نزول آن و تضمين خداوند بر حفظ جان ايشان، عذر نگهبانان را خواستند، و فرمودند: «برويد، خداوند من را حفظ خواهد کرد.»

پاسخ:

 اوّلاً: اين روايات بر فرض احراز صدور، درصدد بيان مورد نزول آيه نيست و با آن منافاتي ندارد، بلکه در آن‏ها تنها استناد پيامبر خداصلي الله عليه وآله را به بخشي از اين آيه نشان مي‏دهد و چون در متن برخي از روايات تصريح شده اين ترخيص از ناحيه رسول خداصلي الله عليه وآله در مدينه بوده است، احتمال دارد در فاصله غدير خم تا وفات پيامبر خداصلي الله عليه وآله باشد.

ثانياً: اساساً مفسّران اهل سنّت اين روايات را غريب دانسته و بر اين قول متفقند که چون آيه مذکور مدني و در اواخر بعثت نازل شده است، با حراست ابو طالب در مکه پيوندي ندارد.

ثالثاً: قول به اين‏که آيه فوق دو بار يکي در اوائل بعثت و ديگري در مدينه در اواخر بعثت نازل شده باشد، [1]  نمي‏تواند مشکلي را حل کند؛ زيرا بر فرض که آيه در اوائل بعثت نازل شده باشد و در آن تضمين خداوند بر حفظ پيامبرصلي الله عليه وآله باشد ولي نيازي به نگهباني رسول خداصلي الله عليه وآله در مدينه توسط يارانش نخواهد بود.

[1] تفسير ابن کثير، ج 2، ص 79.

 

نزول آيه در مورد حراست در مکه

سيوطي از ابن عباس نقل مي‏کند که از رسول خداصلي الله عليه وآله سؤال شد: کدام آيه بر شما گران آمد؟ حضرت فرمود: «در ايام موسم حجّ در منا بودم و مشرکان عرب و ساير مردم در آنجا بودند. جبرائيل بر من نازل شد و گفت (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْکَ...)من برخاستم و ندا دادم: اي مردم! چه کسي مرا ياري مي‏کند تا پيام پروردگارم را برسانم و براي او بهشت باشد. اي مردم! بگوييد: لا اله الّا اللَّه و من رسول خدايم تا رستگار شده، نجات يابيد و به بهشت رويد. پس هيچ کس از مرد و زن و کودک نبود جز آن‏که مرا با خاک و سنگ هدف قرار دادند و در صورتم آب دهان انداختند و گفتند: دروغگو است... پس عموي ايشان عباس آمد و حضرت را از دست آنان نجات داد و آنان را به عقب راند.» [1] .

پاسخ:

 حديث از موضوعات و جعليات بني العباس بوده تا در برابر علويان فضيلتي بسازند؛ زيرا:

اوّلاً: آيه مذکور به اتفاق شيعه و سنّي در اوائل بعثت در مکه نازل نشده است. و تکرار نزول هم وجهي ندارد.

ثانياً: اين حديث خبر واحد است و مخالفت است با تمام احاديثي که مخالف با اين مضمون دارد.

[1] درّ المنثور، ج 3، ص 17؛ روح المعاني، ج 4، ص 290؛ فتح القدير، ج 2، ص 61.

 

نزول آيه در جنگ با بني انمار

ابن ابي حاتم به نقل از جابر بن عبداللَّه انصاري مي‏گويد: «در جنگ پيامبر خداصلي الله عليه وآله با بني انمار، حضرت بر سر چاهي نشستند. مردي به نام «وارث» يا «غورث بن حارث» از بني نجّار قصد کشتن حضرت را کرد... وي نزد پيامبر آمد و گفت: شمشيرت را بده تا ببويم. حضرت آن را به وي داد. آن گاه از دستش ليز خورده و افتاد. پيامبرصلي الله عليه وآله به او فرمود: خداوند بين تو و آنچه مي‏خواستي انجام دهي مانع شد. آن‏گاه اين آيه نازل شد: (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْکَ مِنْ رَبِّکَ). [1] .

پاسخ:

اوّلاً: ابن کثير بعد از نقل اين حديث مي‏گويد: «حديث جابر بدين صورت غريب است.» [2] .

ثانياً: در نقل اين داستان اختلاف است؛ زيرا ابو هريره آن را به نحو ديگري نقل مي‏کند. [3]  و اختلاف در نقل سبب وهن روايت است.

ثالثاً: اين داستان با متن آيه سازگاري ندارد؛ زيرا در آن ضمانت بر حفظ پيامبر خداصلي الله عليه وآله به خاطر ابلاغ پيام خداوند مي‏باشد.

رابعاً: توطئه براي قتل رسول خداصلي الله عليه وآله تازگي نداشته تا در اثر آن در اواخر بعثت، خداوند طبق آيه مذکور، ضمانت بر حفظ پيامبرصلي الله عليه وآله کند.

خامساً: اين جريان با تمام رواياتي که از طريق شيعه و سنّي نقل شده منافات دارد؛ زيرا در آن‏ها نگراني پيامبرصلي الله عليه وآله از تبليغِ دستوري بوده که بر ايشان نازل شده است.

[1] تفسير القرآن العظيم، ج 4، ص 1173، ح 6614.

[2] تفسير ابن کثير، ج 2، ص 79.

[3] اسباب النزول، سيوطي، ص 152؛ درّ المنثور، ج 3، ص 119؛ تفسير ابن کثير، ج 2، ص 79.

 

نزول آيه درباره رجم و قصاص

برخي از اهل سنّت در شأن نزول آيه مي‏گويند: «خداوند به پيامبرش دستور داد تا آنچه را که درباره حکم رجم و قصاص بر وي نازل شده اعلان کند. در واقع اين اعلان برخوردي در برابر موضع يهود بود که مي‏خواستند به نحوي از حکم رجم زناي محصنه و قصاص که در تورات آمده است فرار کنند. از اين رو افرادي را نزد رسول خداصلي الله عليه وآله فرستادند تا از ايشان درباره اين دو موضوع سؤال کنند، جبرئيل نازل شد و حکم رجم و قصاص را آورد. [1] .

اين افراد از اهل سنّت مي‏گويند: آيات 41 تا 43 که پيش از آيه مورد بحث در همين سوره مائده است، در اين باره مي‏باشد.

پاسخ:

 اوّلاً: اين قول بدون دليل و مخالف با اقوال تمام صحابه است.

ثانياً: متن اين آيات در ردّ اين قول کافي است، چون يهود در زمان نزول اين سوره در اواخر بعثت تار و مار شده و سر جايشان نشسته بودند و در موقعيتي قرار نداشتند که بتوانند به حضرت زياني برسانند تا خداوند وعده حفظ به او دهد.

[1] عمدةالقاري، ج 18، ص 206؛ تفسير معالم‏التنزيل، ج 2، ص 51؛ مفاتيح‏الغيب، ج 12، ص 48.

 

نزول آيه درباره مکر يهود

اولين کسي که آيه «تبليغ» را در مورد مکر يهود تفسير کرده، مقاتل بن سليمان است. [1]  و پس از وي طبري و بغوي و محمد بن ابي‏بکر رازي اين قول و تفسير را اختيار کرده‏اند. [2]  فخر رازي نيز پس از احتمالات فراوان در مورد نزول آيه مورد بحث همين قول را برگزيده و تنها دليل آن را نيز سياق يا تناسب آيات قبل و بعد دانسته که جملگي درباره يهوديان است. [3] .

پاسخ:

 اوّلاً: سوره مائده آخرين سوره‏اي است که بر پيامبرصلي الله عليه وآله در حجة الوداع نازل شده است، و در آن موقع يهود شوکتي نداشته‏اند تا پيامبرصلي الله عليه وآله از آن‏ها خوف داشته باشد و احتياج به محافظت و عصمت و نگهباني از آن‏ها داشته باشد.

ثانياً: قرآن موجود بر اساس ترتيب نزول آن نبوده تا بتوان به سياق آيات آن بر ظهور يک معنا تمسّک کرد.

ثالثاً: سياق بر فرض ظهور داشتن، قرينه مقامي است و در برابر نصّ روايات و قرينه‏هاي ديگر ظهوري نخواهد داشت.

رابعاً: بنا بر گفته فخر رازي، حکمي که خداوند درباره يهود نازل کرد و به قدري بر آنان گران تمام شد که موجب تأخير در ابلاغ آن از سوي رسول خداصلي الله عليه وآله گرديد، اين بود: (يا أَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلي شَيْ‏ءٍ حَتَّي...)«اي اهل کتاب شما بر هيچ چيز نيستيد تا آن‏که....» در حالي که قرآن پيش از اين آيه در آيه 64 همين سوره خطاب تندتري به يهود دارد: (وَقالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِما قالُوا...)؛ «و يهود گفتند: دست خدا [با زنجير] بسته است، دست‏هايشان بسته باد! و به خاطر اين سخن از رحمت [الهي] دور شوند....»

خامساً: وجود اين آيه در بين آيات يهود ممکن است اشاره به اين نکته باشد که منافقاني که پيامبرصلي الله عليه وآله از آن‏ها خوف داشت به منزله يهود و از سنخ آنان در کفر و ضلالتند.

[1] تفسير مقاتل بن سليمان، ج 1، ص 491 و 492.

[2] جامع البيان، طبري، ج 4، ص 307؛ تفسير معالم التنزيل، بغوي، ج 2، ص 51؛ تفسير اسألة القرآن المجيد و اجوبتها، رازي، ص 74.

[3] مفاتيح الغيب، ج 12، ص 50.