دلالت آيه بر عصمت

دلالت آيه بر عصمت اهل بيت‏عليهم السلام و در نتيجه مرجعيت ديني و حجيت سنّت آنان را به دو تقرير بيان مي‏کنيم:

 >عصمت از طريق اراده تکويني

>عصمت از طريق اولويت قطعي

 

عصمت از طريق اراده تکويني

الف) انّما از قوي‏ترين ادوات حصر است که دلالت بر حصر حکم در موضوع دارد.

ب) اراده بر دو قسم است: تکويني و تشريعي. در اراده تکويني مستقيماً اراده به تحقق مراد و ايجاد آن در خارج تعلّق مي‏گيرد و هرگز از مراد تخلّف‏بردار نيست؛ خداوند متعال مي‏فرمايد: (إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ کُنْ فَيَکُونُ). [1]  بر خلاف اراده تشريعي که مستقيماً به ايجاد فعل در خارج تعلّق نمي‏گيرد، بلکه اراده به فعل بندگان تعلّق مي‏گيرد تا با اختيارشان در خارج ايجاد شود و مستلزم وقوع مراد در خارج به‏طور جبر نيست. به تعبير ديگر، در اراده تکويني بين اراده مريد و تحقق مراد در خارج چيزي واسطه نيست، بر خلاف اراده تشريعي که اراده و خواست مکلّف واسطه است.

اراده در آيه تطهير، تکويني است نه تشريعي؛ زيرا تشريعي به افرادي خاص، اختصاص ندارد و شامل همه مردم است؛ خداوند متعال مي‏فرمايد: (وَما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَاْلإِنْسَ إِلّا لِيَعْبُدُونِ)؛ [2]  «و من جنّ و انس را نيافريدم مگر براي اين‏که مرا به يکتايي پرستش کنند.»

ج) اراده تکويني خداوند از تحقق مراد تخلّف‏بردار نيست؛ خداوند مي‏فرمايد: (إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ کُنْ فَيَکُونُ)؛ «فرمان نافذ خدا چون اراده خلقت چيزي را کند به محض اين‏که گويد: موجود باش، بلافاصله موجود خواهد شد.»

د) پيامبرصلي الله عليه وآله آيه تطهير را تنها بر اهل‏بيت‏عليهم السلام خود علي و فاطمه و حسن و حسين‏عليهم السلام منطبق ساخت.

ه) رجس، در لغت به معناي قذارت است و آن عبارت از شکل و هيئتي در شي‏ء است که موجب اجتناب و تنفر از آن مي‏شود. [3] .

قرآن رجس را در قذارت و پليدي ظاهري و معنوي - هر دو - به کار برده است. براي مثال در مورد رجس مادي؛ مي‏فرمايد: (أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ)؛ [4]  «يا گوشت خوک که پليدي است.» و در موردي رجس معنوي؛ مي‏فرمايد: (وَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلي رِجْسِهِمْ وَماتُوا وَهُمْ کافِرُونَ)؛ [5]  «و امّا آنان که دل‏هايشان به مرض [شک و نفاق] مبتلا است بر خبث ذاتي آن‏ها خباثتي افزود تا به حالِ کفر جان دادند.»

در مقابل، طهارت نيز در امور مادي و معنوي - هر دو - به کار رفته است؛ علامه طباطبايي‏رحمه الله مي‏فرمايد: «رجس عبارت است از درک نفساني يا اثر شعوري که ناشي از تعلق قلب به اعتقاد باطل يا عمل پست است و از آنجا که «الف و لام» در «الرجس» براي جنس است، دلالت بر ازاله هر هيئت خبث در نفس دارد که سبب خطا در اعتقاد يا عمل است و اين حالت تنها منطبق بر عصمت الهي، همان صورت نفساني است که انسان را از اعتقاد باطل و عمل بد باز مي‏دارد.» [6] .

به تعبيري ديگر: رجس شامل هر امر پليدي مي‏شود که نفس انسان از آن اجتناب مي‏کند، اين شامل گناه و اشتباه و سهو و نسيان نيز مي‏شود؛ زيرا تغيير حکم خدا، هر چند از روي اشتباه و سهو و نسيان باشد، داراي نوعي قذارت و تنفّر است.

آلوسي از برخي نقل مي‏کند: «رجس به معناي قذر است و آن، بر گناه، عذاب، نجاست و نقايص اطلاق مي‏گردد.» [7] .

نتيجه: اهل بيت‏عليهم السلام معصومند، لذا سنّت آنان حجّت است.

[1] سوره يس، آيه 82.

[2] سوره ذاريات، آيه 56.

[3] الميزان، ج 16، ص 312.

[4] سوره انعام، آيه 145.

[5] سوره توبه، آيه 125.

[6] الميزان، ج 16، ص 312.

[7] روح المعاني، ج 22، ص 12.

 

عصمت از طريق اولويت قطعي

آيه را از طريق ديگر نيز مي‏توان بر عصمت اهل بيت‏عليهم السلام استدلال نمود، حتّي در صورتي که اراده در آيه تشريعي باشد نه تکويني؛ تقرير آن بدين‏گونه است:

الف) اراده، گاهي با لام تعليل به کار مي‏رود و زماني بدون آن. هر گاه بعد از اراده لام تعليل ذکر شود، متعلّق اراده چيزي ماقبلِ اراده است. و هنگامي که بعد از اراده، لام تعليل نباشد، مقصود از اراده و متعلّق آن، همان چيزي است که بعد از اراده آمده است؛ براي نمونه، در مورد اراده اطفا و خاموش‏کردن نور خداوند در قرآن دو گونه تعبير آمده است:

خداوند در سوره توبه مي‏فرمايد: (اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَرُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَما أُمِرُوا إِلّا لِيَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً لا إِلهَ إِلّا هُوَ سُبْحانَهُ عَمّا يُشْرِکُونَ، يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَيَأْبَي اللَّهُ إِلّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ)؛ [1]  «(آن‏ها) دانشمندان و راهبان خويش را معبودهايي در برابر خدا قرار دادند و (هم چنين) مسيح فرزند مريم را، در حالي که دستور نداشتند جز خداوند يکتايي را که معبودي جز او نيست، بپرستند. او پاک و منزّه است از آنچه همتايش قرار مي‏دهند. آنان مي‏خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند، ولي خدا جز اين نمي‏خواهد که نور خود را کامل کند، هر چند کافران ناخشنود باشند.»

در اين آيه لام تعليل بعد از اراده به کار گرفته نشده، بلکه فعل با «ان ناصبه مصدريه» آمده که با تأويل به مصدر متعلق اراده «اطفاء نور اللَّه» مي‏شود.

اما در مورد ديگر در سوره صفّ مي‏خوانيم: (وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَري عَلَي اللَّهِ الْکَذِبَ وَهُوَ يُدْعي إِلَي اْلإِسْلامِ وَاللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظّالِمِينَ، يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ)؛ «آيا آن کس که به راه اسلام و سعادتش مي‏خوانند و او به خدا افترا و دروغ مي‏بندد در جهان کسي از او ستمکارتر هست؟ و خدا هيچ قوم ستمکاري را هدايت نخواهد کرد. کافران مي‏خواهند تا نور خدا را به گفتار باطل و طعن و مسخره خاموش کنند، البته خدا نور خود را کامل مي‏کند هر چند کافران خوش ندارند.»

در اين مورد لام تعليل بعد از اراده آمده است و اين دلالت دارد که متعلق اراده چيزي است که قبلاً ذکر شده و با لام درصدد بيان علت تعلق اراده به آن است. [2] .

آيه تطهير از قبيل قسم دوّم است، پس متعلق اراده خداوند اوامري است که به همسران پيامبرصلي الله عليه وآله تعلق گرفته؛ از قبيل: (وَقَرْنَ فِي بُيُوتِکُنَّ وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ اْلأُولي وَأَقِمْنَ الصَّلاةَ وَآتِينَ الزَّکاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ)؛ [3]  «و در خانه‏هايتان بنشينيد و آرام گيريد و مانند دوره جاهليت پيشين، آرايش و خودآرايي نکنيد و نماز را به‏پاداريد و زکات مال به فقيران دهيد و از امر خدا و رسول خدا اطاعت کنيد.»

ب) يکي از اقسام قياس، قياس به اولويّت قطعي است که به آن مفهوم موافقت نيز مي‏گويند؛ مثل آن‏که خداوند متعال درباره پدر و مادر مي‏فرمايد: (فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ...)؛ [4]  «به آنان اف نگوييد....» که به طريق اولي دلالت دارد بر اين‏که آنان را نزنيد و به قتل نرسانيد.

ج) براي تأکيد برخي از اوامر و نواهي گاهي جهت خاصي در نظر گرفته مي‏شود که مقصود از آن، خود مکلف نيست، بلکه منظور افراد ديگري هستند؛ براي نمونه، گاهي فرزندِ شخصيتي، مورد توجه خاص قرار مي‏گيرد و به او امر و نهي خاصّي مي‏شود؛ زيرا از خاندان بزرگي است که داراي شأن و منزلت است و اگر فرزند و منسوب به آن خانواده، در ملأعام کار زشتي انجام دهد، مردم به آنان بدبين مي‏شوند.

[1] سوره توبه، آيات 31و32.

[2] ر.ک: مفردات راغب.

[3] سوره احزاب، آيه 33.

[4] سوره اسراء، آيه 23.

 

نتيجه گیری

خداوند در آيه تطهير ابتدا به همسران پيامبرصلي الله عليه وآله، که وابسته به بيت شرف و منزلتند، خطاب خاص کرده و آنان را به اموري چند به طور خصوص مکلف نموده است، اگرچه ديگران نيز در اين امور شريکند، ولي از آنجا که آنان وابسته به خاندان بيت شرف نبوي و اهل‏بيت‏عليهم السلام عصمت و طهارتند و گناهشان نزد مردم به اسم اين خاندان تمام و سبب بدبيني مردم به آنان مي‏شود، لذا به‏طور خصوص تکليف متوجه آنان شده است. از همين رو مي‏فرمايد: اراده ما به اين تکاليف به دليل آن است که پليدي از اهل‏بيت‏عليهم السلام دور گردد، اگرچه اين پليدي از جانب ديگران است که همان همسران پيامبرند.