اعتراف کنندگان به دلالت حديث غدير بر ولايت

برخي از علماي اهل سنت تا حدودي انصاف به خرج داده و دلالت حديث را بر امامت و سرپرستي حضرت اميرعليه السلام قبول کرده‏اند، گرچه از طرفي ديگر در صدد توجيه آن برمي‏آيند. اينک به اسامي برخي از آن‏ها اشاره مي‏کنيم:

 >محمد بن محمد غزالي

>ابوالمجد مجدود بن آدم، معروف به حکيم نسائي

>فريدالدين عطار نيشابوري

>محمد بن طلحه شافعي

>سبط بن جوزي

>محمد بن يوسف گنجي شافعي

>سعيدالدين فرغاني

>تقي الدين مقريزي

>سعدالدين تفتازاني

 

محمد بن محمد غزالي

او بعد از نقل حديث غدير مي‏گويد: «اين، تسليم و رضايت و تحکيم است. ولي بعد از اين واقعه هوا و هوس به جهت حبّ رياست و به دست گرفتن عمود خلافت و...، بر آنان غلبه کرد... و لذا به خلاف اول بازگشته و اسلام را به پشت سر خود انداختند و با پول اندکي آن را معامله کردند، پس چه بد معامله‏اي انجام دادند».[1] .

همين مطلب را سبط بن جوزي از غزّالي نقل کرده است.[2] .

 [1] سرّ العالمين، ص 39و40، طبع دار الآفاق العربية، مصر.

[2] تذکرة الخواص، ص 62.

 

ابوالمجد مجدود بن آدم، معروف به حکيم نسائي

او در مدح حضرت امير مي‏گويد:

نايب مصطفي به روز غدير

کرده بر شرع خود مر او را مير[1] .

[1] حديقة الحقيقة، حکيم نسائي.

 

فريدالدين عطار نيشابوري

او در معناي حديث غدير مي‏گويد:

 

چون خدا گفته است در خمّ غدير 

با رسول اللّه ز آيات منير

 

ايّها الناس اين بود الهام او 

زانکه از حق آمده پيغام او

 

گفت رو کن با خلايق اين ندا 

نيست اين دم خود رسولم بر شما

 

هر چه حق گفته است من خود آن کنم 

بر تو من از اسرار حقّ آسان کنم

 

چون که جبريل آمد و بر من بگفت 

من بگويم با شما راز نهفت

 

اين چنين گفته است قهّار جهان 

حقّ و قيّوم خداي غيب دان

 

مرتضي والي در اين ملک من است 

هر که اين سرّ را نداند او زن است[1] .

 

[1] مثنوي مظهر حقّ، عطار نيشابوري.

  

محمد بن طلحه شافعي

او مي‏گويد: «... وليعلم انّ هذا الحديث هو من اسرار قوله تعالي في آية المباهلة «فَقُلْ تَعالَوْا...» والمراد نفس عليّ علي ماتقدم؛ فانّ اللَّه جلّ وعلا لمّا قرن بين نفس رسول اللَّه‏صلي الله عليه وآله وبين نفس عليّ وجمعهما بضمير مضاف الي رسول اللَّه‏صلي الله عليه وآله اثبت رسول اللَّه‏صلي الله عليه وآله لنفس عليّ بهذا الحديث ما هو ثابت لنفسه علي المؤمنين عموماً، فانّه اولي بالمؤمنين وناصر المؤمنين وسيد المؤمنين. وکلّ معني امکن اثباته ممّا دلّ عليه لفظ المولي لرسول اللَّه‏صلي الله عليه وآله فقد جعله لعلي‏عليه السلام وهي مرتبة سامية ومنزلة شاهقة ودرجة عليّة ومکانة رفيعة، خصّه بها دون غيره، فلهذا صار ذلک اليوم عيد وموسم سرور لأوليائه»؛[1]  «... بايد دانسته شود که اين حديث - حديث غدير - از اسرار قول خداوند متعال در آيه مباهله است؛ «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَکُمْ وَنِساءَنا وَنِساءَکُمْ وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَکُمْ». و مراد نفس، علي‏عليه السلام است آن گونه که گذشت؛ زيرا خداوند جلّ و علا چون مقارنت بين نفس رسول خدا و بين نفس علي‏عليه السلام انداخته و آن دو را با هم جمع کرده، لذا رسول خداصلي الله عليه وآله در اين حديث هر آنچه براي خودش نسبت به مؤمنين ثابت است براي حضرت علي‏عليه السلام نيز ثابت کرده است. پيامبرصلي الله عليه وآله سزاوارتر به مؤمنين و ناصر و آقاي مؤمنين است. هر معنايي که براي رسول خدا اثباتش ممکن است و لفظ «مولي» بر آن دلالت دارد، همان معنا براي حضرت علي‏عليه السلام ثابت است. و اين مرتبه‏اي است عالي و درجه‏اي است بس بزرگ که پيامبر تنها به حضرت علي‏عليه السلام اختصاص داده است. و به همين جهت است که روز غدير خم، عيد و موسم سرور اولياي خداست.»

  [1] مطالب السؤول، ص 44و45.

 

سبط بن جوزي

او درباره حديث غدير مي‏گويد: «معناه: من کنت اولي به من نفسه فعليّ اولي به...»؛[1]  «معناي آن اين است: «هر کس من اولي و سزاوارتر به او هستم پس علي‏عليه السلام سزاوارتر به اوست...».

[1] تذکرة الخواص، ص 34-30.

 

محمد بن يوسف گنجي شافعي

او مي‏گويد: «... لکن حديث غدير خم دالّ علي التولية وهي الاستخلاف»؛[1]  «... لکن حديث غدير خم دلالت بر توليه و استخلاف دارد.»

[1] کفاية الطالب، ص 166و167.

 

سعيدالدين فرغاني

او در شرح يک بيت از ابن فارض که مي‏گويد:

واوضح بالتأويل ما کان مشکلاً

عليّ بعلم ناله بالوصية

مي‏نويسد: «در اين شعر به اين مطلب اشاره شده که علي - کرم اللَّه وجهه - کسي است که مشکلات کتاب و سنت را بيان و واضح خواهد کرد به توسّط علمي که به او رسيده است؛ زيرا پيامبرصلي الله عليه وآله او را وصيّ و قائم مقام خود قرار داد آن هنگام که فرمود: «من کنت مولاه فعلي مولاه».[1] .

[1] شرح تائيه ابن فارض، فرغاني.

 

تقي الدين مقريزي

او از ابن زولاق نقل مي‏کند: «و في يوم ثمانية عشر من ذي الحجّة سنة 362 - و هو يوم الغدير - يجتمع خلق من اهل مصر والمغاربة ومن تبعهم للدعاء، لانّه يوم عيد؛ لانّ رسول اللَّه عهد إلي اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب فيه واستخلفه...»؛[1]  «در روز هجدهم ذي حجّه، سال 363 ه.ق که روز غدير خم است جماعتي از اهل مصر و مغرب زمين و متابعين آن‏ها دور هم جمع مي‏شوند و دعا مي‏خوانند؛ زيرا آن روز عيد است، به جهت آن‏که رسول خداصلي الله عليه وآله در آن روز عهد کرد به اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب‏عليه السلام و او را خليفه خود قرار داد...».

[1] المواعظ والاعتبار بذکر الخطط والآثار، ج 2، ص 220.

 

سعدالدين تفتازاني

او در دلالت حديث غدير مي‏گويد: «(مولي) گاهي به معناي آزاد کننده و گاهي آزاد شده و هم قسم، همسايه، پسر عمو، ياور و سرپرست استعمال مي‏شود. خداوند متعال مي‏فرمايد: «مَأْواکُمُ النّارُ هِيَ مَوْلاکُمْ» يعني اولي بکم. اين معنا را ابو عبيده نقل کرده است. و پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «ايّما امرأة أنکحت نفسها بغير اذن مولاه...»؛ «هر زني که خودش را بدون اذن مولايش به نکاح درآورد...»، مولي در اين حديث به معناي اولي و سرپرست است. و مثل اين معنا براي کلمه «مولي» در شعر بسيار است. و به طور کلي، استعمال کلمه «مولي» به معناي متولّي و مالک امر و اولي به تصرف، در کلام عرب شايع است و نيز از بسياري از بزرگان اهل لغت نقل شده است. و مقصود آن است که کلمه «مولي» اسم براي اين معناست، نه اين‏که صفت باشد و به منزله اولي به تصرف، تا اعتراض گردد که اين کلمه صيغه اسم تفضيل نيست، و به اين معنا استعمال نمي‏شود. و سزاوار است که در حديث غدير از کلمه «مولي» همين معنا اراده شود، تا با صدر حديث مطابقت پيدا کند. به جهت اين‏که با پنج معناي اول مناسبت ندارد، و اين امري است ظاهر. و نيز با معناي ششم؛ يعني «ناصر» سازگاري ندارد؛ زيرا معنا ندارد که پيامبرصلي الله عليه وآله مردم را در آن مکان براي ابلاغ اين معنا جمع کرده باشد، اين مطلب نيز واضح است...».

او در آخر مي‏گويد: «ولا خفاء في انّ الولاية بالناس والتولّي والمالکية لتدبير امرهم والتصرّف فيهم بمنزلة النبيّ وهو معني الامامة»؛[1]  «مخفي نماند که ولايت بر مردم، و سرپرستي و مالکيّت تدبير امر مردم و تصرّف در شؤون آنان، همانند منزلت پيامبرصلي الله عليه وآله با معناي امامت سازگاري دارد.»

[1] شرح مقاصد، ج 2، ص 290.