تحقيقي در کلمه «خليفه»

در متن برخي از روايات دوازده خليفه؛ همانند احاديث صحيح مسلم و ديگر احاديث چنين تعبيري به چشم مي‏خورد: «اثنا عشر خليفة»، معناي خليفه چيست؟

در کتب لغت آمده است: «خلف فلان فلاناً في اهله، اذا قام بمؤونتهم»؛ «فلان شخص جانشين فلان شخص در بين اهلش شد. هنگامي گفته مي‏شود که قيام به وظايف اهل او کند.» و خليفه به کسي اطلاق مي‏شود که جانشين کسي شود که قبل از اوست تا قيام به امر او کند. و خلافت به معناي نيابت از غير است، يا به جهت غايب بودن آن غير، و يا به جهت مرگ او، و يا عجز او و يا به جهت تشريف....[1] .

لفظ خليفه در کاربرد قرآن و احاديث، در صورتي که اضافه به چيزي نشده، ظهور در خلافت الهي دارد. خداوند مي‏فرمايد: «إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً»؛[2]  «همانا من در روي زمين جانشيني قرار مي‏دهم.» و نيز مي‏فرمايد: «يا داوُدُ إِنّا جَعَلْناکَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ»؛[3]  «اي داوود! همانا ما تو را جانشين خود در روي زمين قرار داديم.»

خلافت در تعبير شارع بلکه متشرّعه از قداست خاصي برخوردار است. خلافت در اصطلاح آنان دربرگيرنده معناي جلال و جمال و عظمت است. در اصطلاح ديني، خليفه رسول خداصلي الله عليه وآله کسي است که بر اساس خير و عدل و ارزش‏هاي انساني حکم مي‏کند؛ زيرا سلطنت او به سلطنت الهي مرتبط است. خليفه نمي‏تواند از روشي که خداوند آن را ترسيم کرده تخطّي کند. وظيفه او اقامه حقّ و عدل و دفع باطل است. او وظيفه دارد که نفوس را تهذيب کرده و عمل به کتاب و سنت نمايد. هر کس از اين راه و روش خارج شود خليفه نخواهد بود، بر خلاف لفظ امير، حاکم و سلطان که اين معنا در آن‏ها گنجانيده نشده است.

به همين جهت است که اماميه معتقدند به اين‏که: خلافت منصبي الهي است و نيابتي است از جانب خداوند متعال که بدون جعل الهي امکان‏پذير نيست. شاهد اين مطلب غير از حکم عقل، نصّ آيات قرآن و روايات نبوي است. خداوند متعال مي‏فرمايد: «إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً»، «يا داوُدُ إِنّا جَعَلْناکَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ»، و خطاب به حضرت موسي‏عليه السلام مي‏فرمايد: «وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً...»، در اين آيات خداوند، جعل امامت و خلافت را به خودش نسبت مي‏دهد و حقّ خود مي‏داند.

ابن هشام نقل مي‏کند: «بني عامر بن صعصعه خدمت رسول خداصلي الله عليه وآله رسيدند، حضرت آنان را به خداوند متعال دعوت نمود و رسالت خود را بر آن‏ها عرضه کرد. شخصي به نام بحيرة بن فراس به رسول خداصلي الله عليه وآله عرض کرد: به من بگو اگر ما با تو بر اسلام بيعت کنيم، آن‏گاه تو بر دشمنانت غالب شوي، آيا ما بعد از تو در امر خلافت حقّي داريم؟ حضرت فرمود: امر خلافت و امامت و جانشيني من به دست خداست و هر جا که صلاح بداند قرار مي‏دهد...».[4] .

اين نکته که هر گاه لفظ خليفه در قرآن يا روايات به طور مطلق به کار رفت مقصود خلافت الهي است، از برخي روايات نيز استفاده مي‏شود؛ زيرا در برخي احاديث فريقين شيعه و سنّي درباره حضرت مهدي‏عليه السلام مي‏خوانيم: «انّه خليفة اللَّه»؛[5]  «همانا مهدي خليفه خداوند است.»

  [1] کتاب العين، ماده خلف؛ جمهرة اللغة، ج 4، ص 265؛ لسان العرب، ج 9، ص 82؛ مفردات راغب، ص 156.

[2] سوره بقره، آيه 30.

[3] سوره ص، آيه 26.

[4] سيره ابن هشام، ج 2، ص 32؛ تاريخ طبري، ج 2، ص 84؛ سيره حلبي، ج 2، ص 3.

[5] سنن ابن ماجه، ج 2، ص 519؛ مسند احمد، ج 5، ص 277.