شواهد مضموني حديث «مدينه علم» و پاسخ به معارضات
شواهد مضموني حديث «مدينه علم»
در بين احاديث نبوي، شواهدي مضموني نيز براي حديث «مدينه علم» يافت ميشود که برخي از آنها عبارتند از:
1 - پيامبرصلي الله عليه وآله به فاطمه زهراعليها السلام فرمود: «زوّجتک خير أمّتي، اعلمهم علماً و افضلهم حلماً و اوّلهم سلماً»؛[1] «من تو را به ازدواج بهترين افراد امّتم درآوردم، او که از حيث علم بر ديگران برتري داشته و از حيث حلم افضل آنان است، و اول کسي است که اسلام اختيار نموده است.»
2 - و نيز درباره امام عليعليه السلام فرمود: «اعلم امّتي من بعدي علي بن ابي طالب».[2] .
3 - و نيز فرمود: «علي عيبة علمي»؛[3] «عليعليه السلام صندوق علم من است.»
4 - و فرمود: «قسمت الحکمة عشرة اجزاء، فأعطي عليّ تسعة اجزاء و الناس جزاً واحداً»؛[4] «حکمت به ده جزء تقسيم شد، به عليعليه السلام نُه جزء آن داده شد و يک جزء ديگر آن بين مردم تقسيم گشت.»
5 - و نيز فرمود: «اعلم امّتي بالسنة و القضاء بعدي علي بن ابي طالب»؛[5] «داناترين امت من به سنت و قضاوت بعد از من علي بن ابي طالب است.»
6 - عايشه ميگفت: «عليّ أعلم الناس بالسنة»؛ «عليعليه السلام داناترين مردم به سنت است».[6] .
معارض 01 : «أنا مدينة العلم و ابوبکر اساسها و عمر حيطانها و عثمان سقفها و عليّ بابها»؛
معارض 02 : «خداوند هيچ چيزي را در سينه من نريخت جز آنکه همانها را در سينه ابوبکر ريختم».
معارض ۰۳ : «اگر بعد از من قرار بود کسي نبي باشد همانا عمر است»!
[1] مسند احمد، ج 5، ص 26؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 101و114.
[2] کنز العمال، ج 6، ص 153.
[3] همان؛ تاريخ بغداد، ج 4، ص 158.
[4] حلية الاولياء، ج 1، ص 65.
[5] کفاية الطالب، ص 190.
[6] صواعق المحرقة، ص 76؛ الرياض النضرة، ج 2، ص 193.
معارض 01
ابن حجر هيتمي مکّي در صدد مناقشه حديث برآمده و مضمون آن را در شأن ابوبکر و عمر و عثمان نيز آورده است. او از کتاب «فردوس» اين گونه نقل ميکند: «أنا مدينة العلم و ابوبکر اساسها و عمر حيطانها و عثمان سقفها و عليّ بابها»؛[1] «من شهر علم، و ابوبکر اساس آن، و ديوارهاي آن و عثمان سقف آن و علي دروازه آن است.»
پاسخ:
اوّلاً: هيچ کس شک در ضعف اين روايت ندارد. و حتّي خود ابن حجر با وجود آنکه اين حديث را در «صواعق المحرقة» نقل کرده ولي در کتاب «الفتاوي الحديثية» آن را تضعيف نموده است.[2] .
عجولي در «کشف الخفاء» ميگويد: «ديلمي اين حديث را بدون سند و به طور مرفوع از ابن مسعود نقل کرده است».[3] .
سيد محمد درويش ميگويد: «حديث "انا مدينة العلم و ابوبکر اساسها و عمر حيطانها" سزاوار نيست که در کتب علم نوشته شود؛ خصوصاً از ابن حجر هيتمي...».[4] .
ذهبي در ترجمه اسماعيل بن علي بن مثني استرآبادي، واعظ کذّاب ميگويد: «او هنگامي در دمشق مردم را موعظه ميکرد. شخصي به نزد او آمد و از او درباره حديث "انا مدينة العلم و علي بابها" پرسيد؟ او گفت: اين مختصر حديث است و اصل آن اين گونه ميباشد: "أنا مدينة العلم وابوبکر اساسها وعمر حيطانها وعثمان سقفها وعلي بابها" مردم از او خواستند تا سند خود را در اين حديث ذکر کند، او گفت: بعداً ميگويم».[5] .
ثانياً: اسماعيل بن علي بن مثني استرآبادي به تصريح ذهبي کذاب است. و سعمعاني در کتاب «الانساب» در شرح حال او ميگويد: «او کذّاب فرزند کذّاب است».[6] .
نخشبي ميگفت: اسماعيل قصههاي دروغين ميگفت و در صورتش سيماي پرهيزگاران نبود. بر ابي نصر سجزي در مکه وارد شدم و درباره اسماعيل از او سؤال نمودم؟ گفت: او کذّاب فرزند کذّاب است. هرگز از او حديث نوشته نميشود و براي او کرامتي نيست.[7] .
ثالثاً: تعبيري که در اين حديث آمده هيچ قابل مقايسه با تعبيراتي که براي ديگران آمده نيست؛ زيرا پيامبرصلي الله عليه وآله براي امام عليعليه السلام تعبير به «باب علم خود» ميکند، و اين به نوبه خود دلالت بر اين دارد که تنها راه استفاده از علوم پيامبرصلي الله عليه وآله علي بن ابي طالبعليه السلام است. و پر واضح است که مقصود از اينکه: امام عليعليه السلام دروازه علم پيامبرصلي الله عليه وآله است اين نيست که تنها نزد او رفت و آمد کنيم، بلکه مراد آن است که نزد او آمده و علم رسول خداصلي الله عليه وآله را از او گرفته و به آن عمل نماييم.
رابعاً: مدينه به معناي شهر است و به فرض که شهر اساس و ديوار داشته باشد ولي هرگز سقف ندارد. و لذا متن آن دلالت بر جعلي بودن آن است.
آري، اين دأب اهل سنت است. هنگامي که تنها در آن نام حضرت عليعليه السلام است در صدد تضعيف آن بر ميآيند، ولي هنگامي که آن سه خليفه را نيز به حديث اضافه ميکنند در صدد سنددار کردن آن برآمده و حديث را تصحيح ميکنند!!
[1] صواعق المحرقه، ص 34.
[2] الفتاوي الحديثية، ص 269.
[3] کشف الخفاء، ج 1، ص 204؛ الفردوس بمأثور الخطاب، ج 1، ص 43، ص 105.
[4] اسني المطالب، ص 137، ح 391.
[5] لسان الميزان، ج 1، ص 422.
[6] الانساب، ترجمه اسماعلي بن علي بن مثني.
[7] فتح الملک العليّ، ص 156، به نقل از او.
معارض 02
برخي حديث ديگري را که در شأن ابوبکر جعل شده به عنوان معارض حديث «مدينه علم» قرار دادهاند. اهل سنت به پيامبرصلي الله عليه وآله نسبت دادهاند که فرمود: «خداوند هيچ چيزي را در سينه من نريخت جز آنکه همانها را در سينه ابوبکر ريختم».
لکن اين حديث از جهاتي مخدوش است:
1 - از اين حديث به دست ميآيد که ابوبکر با رسول خداصلي الله عليه وآله در علم مساوي هستند، در حالي که هيچ کس چنين ادعايي نکرده است.
2 - از اين حديث استفاده ميشود که ابوبکر حامل جميع علوم پيامبر بوده، در حالي که ميدانيم وي به بسياري از احکام جاهل بوده است.
3 - ابن الجوزي ميگويد: «... عوام دائماً از رسول خداصلي الله عليه وآله نقل ميکنند که فرمود: "ما صبّ اللَّه في صدري..."، ولي ما براي آن اثري نه در بين روايات صحيح و نه موضوعه نيافتيم و لذا بحث از آن بيفايده است».[1] .
و محمّد طاهر گجراتي فتني نيز تصريح به جعل اين حديث کرده است.[2] .
[1] الموضوعات، ابن جوزي، ج 1، ص 319.
[2] تذکرة الموضوعات، ص 93.
معارض 03
برخي مدعي شدهاند که حديث «مدينه علم» با حديثي ديگر معارض است که از پيامبر نقل شده که فرمود: «اگر بعد از من قرار بود کسي نبي باشد همانا عمر است»!
پاسخ:
1 - خلافي بين مسلمين نيست که عمر بن خطّاب بخشي زياد از عمر خود را در شرک و بتپرستي گذرانده است، و اين مطلبي است که به طور متواتر به اثبات رسيده و احتياج به استدلال و برهان ندارد. حال چگونه ممکن است که کسي با اين وضعيت قابليت نبوت را داشته باشد.
2 - مسلمانان اتفاق دارند بر اينکه عمر معصوم نبوده است، حال کسي که از مقام عصمت برخوردار نيست چگونه ميتواند از قابليت نبوت برخوردار باشد.
3 - از اين حديث، افضليّت عمر بر ابوبکر استفاده ميشود، در حالي که اهل سنت اين مطلب را قبول نداشته و ابوبکر را مقدم کردند.
4 - حديث از حيث سند ضعيف است. ترمذي بعد از نقل اين حديث ميگويد: «هذا حديث غريب لانعرفه الّا من حديث مشرح بن هاعان»؛[1] «اين حديث غريبي است که تنها از مشرح بن هاعان نقل شده است». و مشرح از ضعفاي محدثين به حساب ميآيد. ابن جوزي او را در بين ضعفا و متروکين آورده و ميگويد: «مشرح بن هاعان مغافري مصري، قابل احتجاج نيست».[2] .
ابن حبّان ميگويد: او از عقبه روايات منکري را نقل ميکند که قابل متابعت نيست. و عقيلي در ترجمه او آورده که او با حجّاج به مکّه آمد و منجنيقي به طرف کعبه بست.[3] .
در سند اين حديث «بکر بن عمرو» وجود دارد که او نيز مورد طعن و جرح از ناحيه رجاليون اهل سنت واقع شده است.
ابن حجر از ابن قطان نقل ميکند که ما از عدالت او اطلاعي نداريم.[4] .
و لذا ابن حجر عسقلاني در مقدمه «فتح الباري» او را از جمله افرادي به حساب ميآورد که در رجال بخاري مورد طعن واقع شدهاند.
[1] صحيح ترمذي، ج 5، ص 619.
[2] الموضوعات، ج 1، ص 321.
[3] ميزان الاعتدال، ج 4، ص 117.
[4] تهذيب التهذيب، ج 1، ص 486.