وجود علي بن منذر در سند

دکتر سالوس در ادامه اشکالات خود بر حديث ثقلين مي‏گويد: «در روايت دوّم ترمذي علي بن منذر کوفي است که او نيز از شيعيان کوفه به‏حساب مي‏آيد...».[1] .

جواب

1 - همان‏گونه که اشاره شد، در صورتي که راوي ثقه باشد تشيّع ضرري به احاديث وي وارد نمي‏کند.

2 - از ترجمه علي بن منذر کوفي استفاده مي‏شود که او از مشايخ ترمذي، ابن ماجه و نسائي و جماعت کثيري از بزرگان ائمه حديث؛ از قبيل: ابوحاتم، مطيّن، ابن منده، سجزي، ابن صاعد و ابن ابي‏حاتم بوده است.

3 - عده زيادي از رجاليين اهل‏سنت؛ از قبيل: ابوحاتم رازي، نسائي، ابن‏حبّان، ابن‏نمير و ديگران او را توثيق کرده‏اند.

4 - ناصرالدين الباني بعد از نقل حديث ثقلين مي‏گويد: «حديث صحيح است؛ زيرا براي او شاهدي از حديث زيد بن ارقم است... همچنين احمد طبراني و طحاوي از طريق علي بن ربيعه نقل کرده که سند آن نيز صحيح است... و شاهد ديگري از حديث، عطيه عوفي از ابوسعيد خدري است که سند آن حسن است... شاهد ديگري از حديث، ابوهريره است که حاکم و دارقطني نقل کرده و آن را تصحيح نموده است. آن‏گاه شاهد قويّ ديگري از طريق ابوعامر عقدي نقل مي‏کند که طحاوي در «مشکل الآثار» آن را آورده و توثيق کرده است. شاهد ديگري از طريق زيد بن ثابت است که آن را احمد بن حنبل و ابن ابي‏عاصم و طبراني آورده و سندش را هم حسن دانسته است؛ همان‏گونه که هيثمي نيز رجال آن را ثقه مي‏داند».[2] .

ناصرالدين الباني بعد از تصحيح حديث ثقلين مي‏گويد: «براي من دعوت‏نامه‏اي فرستاده شد که مسافرتي از دمشق به عمان و از آنجا به امارات عربي داشته باشم.

در قطر با برخي از اساتيد و دکترها ملاقاتي داشتم؛ در آنجا رساله‏اي به من هديه دادند که در آن حديث ثقلين تضعيف شده بود. بعد از مطالعه آن دريافتم که نويسنده آن شخصي تازه‏وارد در فنّ حديث است (مقصود او دکتر سالوس است) زيرا: اوّلاً: در تخريج حديث به بعضي از مصادر متداول اکتفا کرده، لذا کوتاهي فاحشي در اين زمينه داشته است و بسياري از طرق و سندهايي که به طور مستقل صحيح يا حسن است، از او فوت شده است.

ثانياً: او التفات و توجهي به اقوال علما در تصحيح حديث نکرده است و نيز توجهي به قاعده علماي حديث نداشته که مي‏گويند: حديث ضعيف باکثرت طرق تقويت مي‏شود و به همين جهت است که از او اين چنين اشتباه فاحش سرزده و حديث صحيح را تضعيف نموده‏است».[3] .

[1] أثر الإمامة في الفقه الجعفري و أصوله.

[2] سلسلة الاحاديث الصحيحة، ج 4، ص 358-356.

[3] پيشين.