قرآن و سبق ايمان حضرت علي‏

خداوند متعال در سوره توبه مي‏فرمايد: «أَجَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَعِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآْخِرِ وَجاهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لا يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ وَاللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظّالِمِينَ»؛[1]  «آيا سيراب کردن حجّاج، و آباد ساختن مسجد الحرام را، همانند [عمل] کسي قرار داديد که به خدا و روز قيامت ايمان آورده و در راه او جهاد کرده است؟! [اين دو] نزد خدا مساوي نيستند. و خداوند گروه ظالمان را هدايت نمي‏کند.»

سيوطي در «درّ المنثور» نقل کرده که طلحه گفت: من صاحب خانه کعبه‏ام و کليد آن به دست من است. و عباس گفت: من صاحب سقايه و آب دادن و مأمور بر آن هستم. علي‏عليه السلام فرمود: نمي‏دانم چه مي‏گوييد! من قبل از مردم به طرف قبله نماز خواندم، و من صاحب جهادم. آن‏گاه خدا اين آيه را نازل کرد: «أَجَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَعِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآْخِرِ...».[2] .

اين حديث را قندوزي در «ينابيع المودة»[3]  به نقل از سنن نسائي، و ابن مغازلي در «مناقب علي بن ابي طالب‏عليه السلام»[4]  و حمويني در «فرائد السمطين»[5]  و ابن صباغ مالکي در «الفصول المهمة»[6]  نيز نقل کرده‏اند.

واحدي مي‏گويد: «همانا آيه در شأن علي بن ابي طالب‏عليه السلام نازل شد هنگامي که طلحه و عباس به مقام خود افتخار مي‏کردند. آن‏گاه خداوند اين آيه را «أَجَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ...» براي بيان فضيلت علي‏عليه السلام نازل کرد».[7] .

فضل بن روزبهان مي‏گويد: «علما، اين قصه را در جمله فضايل اميرالمؤمنين‏عليه السلام شمرده‏اند، و فضايل او بيش از آن است که احصا و شماره شود، و اين مسأله مورد اختلاف نيست تا بر آن دليل اقامه شود...».[8] .

[1] سوره توبه، آيه 19.

[2] درّ المنثور، ج 2؛ لباب النقول، ص 262.

[3] ينابيع المودة، ص 93.

[4] مناقب علي بن ابي طالب‏عليه السلام، ص 321و322.

[5] فرائد السمطين، ج 1 ص 203.

[6] الفصول المهمة، ص 108و109.

[7] اسباب النزول، ص 164.

[8] ابطال نهج الباطل، ج 2، ص 122.

 

گواهي اصحاب به سبقت ايمان امام علي

با مراجعه به تاريخ پي مي‏بريم که بسياري از صحابه به سبق ايمان حضرت علي‏عليه السلام شهادت و گواهي داده‏اند. اينک به اسامي برخي از آن‏ها اشاره مي‏کنيم:

امام علي‏عليه السلام، ابوبکر، عمر، ابوعبيده، سلمان، ابوذر، عمار، ابوايوب، عباس، ابن عباس، معاذ بن جبل، ابوسعيد خدري، بُريده، ابن مسعود، انس بن مالک، جابر بن عبداللَّه، زيد بن ارقم، ابورافع مولي رسول اللَّه‏صلي الله عليه وآله، حذيفة بن يمان، خبّاب بن ارت، عبداللَّه بن عمر...

اينک به برخي از روايات اشاره مي‏کنيم:

1 - ابن عبدالبرّ قرطبي در ترجمه امام علي‏عليه السلام مي‏گويد: «روي عن سلمان وابي‏ذر ومقداد وخباب وجابر وابي سعيد الخدري وزيد بن ارقم انّ عليّ بن ابي طالب اوّل من اسلم، وفضّله هؤلاء علي غيره»؛ «از سلمان و ابوذر و مقداد و خبّاب و جابر و ابوسعيد خدري و زيد بن ارقم روايت شده که علي بن ابي طالب اولين فردي است که اسلام آورده است. و اين افراد، علي را بر ديگران برتري داده‏اند».[1] .

2 - و نيز از ابن عباس نقل کرده که گفت: «کان علي بن ابي طالب اوّل من اسلم من الناس بعد الخديجة»؛ «علي بن ابي طالب اولين مسلمان از مردم بعد از خديجه است».[2] .

آن‏گاه مي‏گويد: اين سندي است که احدي در آن طعن و خدشه وارد نکرده است به جهت صحّت و وثاقت نقل آن.

3 - انس بن مالک گفت: «استنبي‏ء النبيّ‏صلي الله عليه وآله يوم الاثنين وصلّي عليّ يوم الثلثاء»؛ «پيامبرصلي الله عليه وآله در روز دوشنبه به رسالت مبعوث شد و علي در روز سه شنبه نماز بگزارد».[3] .

4 - زيد بن ارقم گفت: «اوّل من آمن باللَّه بعد رسول اللَّه، علي بن ابي طالب»؛ «اول کسي که بعد از رسول خداصلي الله عليه وآله ايمان به خدا آورد علي بن ابي طالب‏عليه السلام بود».[4] .

5 - شدّاد بن اوس مي‏گويد: «سألت خبّاب بن الارت عن اسلام عليّ فقال: اسلم وهو ابن خمس عشرة سنة، ولقد رأيته يصلّي قبل الناس مع النبيّ‏صلي الله عليه وآله وهو يومئذ بالغ مستحکم البلوغ»؛ «از خبّاب بن ارت درباره اسلام علي‏عليه السلام سؤال کردم؟ فرمود: در حالي که پانزده سال داشت، اسلام آورد. من او را مشاهده کردم که قبل از مردم با پيامبرصلي الله عليه وآله نماز مي‏گزارد؛ در حالي که در آن وقت بالغي کامل بود».[5] .

6 - حذيفة بن يمان مي‏گويد: «کنّا نعبد الحجارة ونشرب الخمر وعليّ من ابناء اربع عشرة سنة، قائم يصلي مع النبيّ‏صلي الله عليه وآله ليلاً ونهاراً، وقريش يومئذ تسافه رسول اللَّه، ما يذبّ عنه الّا عليّ‏عليه السلام»؛ «ما مشغول به عبادت سنگ بوديم و شراب مي‏نوشيديم در حالي که علي‏عليه السلام چهارده ساله بود و ايستاده با پيامبر، شب و روز نماز به جاي مي‏آورد. و قريش در آن روز به پيامبرصلي الله عليه وآله نسبت سفاهت مي‏داد، و کسي به جز علي‏عليه السلام از او دفاع نمي‏کرد».[6] .

7 - احمد بن حنبل از زيد بن ارقم نقل کرده که گفت: «اوّل من اسلم مع رسول اللَّه، عليّ بن ابي طالب»؛ «اول کسي که به رسول خداصلي الله عليه وآله اسلام آورد، علي بن ابي طالب‏عليه السلام بود».[7] .

8 - سلمان فارسي از پيامبرصلي الله عليه وآله نقل کرده که فرمود: «اوّل هذه الامة وروداً علي الحوض اوّلها اسلاماً علي بن ابي طالب»؛ «اول کسي که از اين امت بر من در کنار حوض وارد مي‏شود، اول کسي است که به من اسلام آورده است؛ يعني علي بن ابي طالب‏عليه السلام».[8] .

9 - امام علي‏عليه السلام فرمود: «عبدت اللَّه مع رسول اللَّه سبع سنين قبل ان يعبده احد من هذه الأمّة»؛[9]  «من با رسول خدا تا هفت سال خدا را عبادت کرديم قبل از آن‏که کسي از اين امت خدا را عبادت کند.»

10 - ابورافع مي‏گويد: «صلّي النبيّ‏صلي الله عليه وآله يوم الاثنين وصلّت خديجة آخر يوم الاثنين، وصلّي عليّ يوم الثلثاء من الغد وصلّي مستخفياً قبل الناس سبع سنين»؛ «پيامبرصلي الله عليه وآله روز دوشنبه نماز خواند و خديجه آخر روز دوشنبه نماز به جاي آورد و علي‏عليه السلام روز سه شنبه فرداي آن روز نماز به جاي آورد. و او هفت سال قبل از مردم به طور مخفيانه نماز به جاي مي‏آورد».[10] .

11 - ابوذر مي‏گويد: از رسول خداصلي الله عليه وآله شنيدم که خطاب به علي‏عليه السلام مي‏فرمود: «انت اوّل عربي او اعجميّ صلّي مع رسول اللَّه‏صلي الله عليه وآله»؛ «تو اول کسي هستي که به من ايمان آورده و مرا تصديق کرد».[11] .

12 - ابوليلي غفاري مي‏گويد: «ستکون من بعدي فتنة، فاذا کان کذلک فالزموا علي بن ابي طالب، فانّه اوّل من آمن بي واوّل من يصافحني يوم القيمة، وهو الصديق الأکبر وهو فاروق هذه الأمة»؛ «از پيامبرصلي الله عليه وآله شنيدم که مي‏فرمود: زود است که بعد از من فتنه‏اي واقع شود، هر گاه چنين شد، ملازم علي بن ابي طالب باشيد؛ زيرا او اول کسي است که به من ايمان آورده و اول کسي است که در روز قيامت با من مصافحه خواهد کرد. و او صديق اکبر و او فاروق اين امت است».[12] .

[1] الاستيعاب، ج 2، ص 470.

[2] همان.

[3] پيشين، ج 2، ص 472.

[4] همان.

[5] شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 260.

[6] همان.

[7] مسند احمد، ج 4، ص 368.

[8] مستدرک حاکم، ج 3، ص 136.

[9] همان، ج 3، ص 112.

[10] فرائد السمطين، ج 1، ص 243.

[11] الرياض النضرة، ج 2، ص 208.

[12] الاصابة، ج 4، ص 171.